کار عجیب بظهور آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : نه مجنون داشت این همت نه فرهاد تکلف بر طرف باقر بلا کرد. باقر کاشی (از آنندراج) ، فصیح شدن. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس) ، سوگند خوردن. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
کار عجیب بظهور آوردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) : نه مجنون داشت این همت نه فرهاد تکلف بر طرف باقر بلا کرد. باقر کاشی (از آنندراج) ، فصیح شدن. (از ذیل اقرب الموارد از قاموس) ، سوگند خوردن. (از ذیل اقرب الموارد از لسان)
باطل کردن. بی بهره ساختن. رجوع به الغا کردن شود، بهتان و تهمت. (ناظم الاطباء) ، رشک و حسد. (ناظم الاطباء) ، نام میوه ای است شبیه به زردالو که رنگش الوان بود و طعم آن خوش باشد و آن را گردآلو و آلوگرده بخوانند. (از فرهنگ جهانگیری). رنگ آن سبز و بنفش و زرد و قرمز، و طعم آن میخوش باشد و آن را گردآلو و آلو گرده و هلو گرده نیز نامند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 106 الف) (از فرهنگ نظام). الغنجار آلو گرده را گویند... (برهان قاطع). بزبان اهل بلخ انواع آلو همچو زردآلو و سیاه آلو و سرخ آلو. (از فرهنگ ناظم الاطباء) : از کریمی و حلیمی است که می مینوشی که بود ازپس هفتاد ترش الغنجار. انوری (از فرهنگ نظام). لفظ الغنجار در این شعر ایهام بمعنی اول هم دارد. مقصود از مصراع دوم اینست که آلو بعد از هفتادم عید نوروز ترش میشود. باید دانست که در ایران حساب رسیدن میوه ها از عید نوروز (اول حمل) گیرند مثلاً گویند فلان میوه در هفتادم ببازار می آید و فلان میوه در هشتادم. لفظ مذکور از زبان ولایتی بلخ است و در فارسی عام مقرر نیست. (از فرهنگ نظام)
باطل کردن. بی بهره ساختن. رجوع به الغا کردن شود، بهتان و تهمت. (ناظم الاطباء) ، رشک و حسد. (ناظم الاطباء) ، نام میوه ای است شبیه به زردالو که رنگش الوان بود و طعم آن خوش باشد و آن را گردآلو و آلوگرده بخوانند. (از فرهنگ جهانگیری). رنگ آن سبز و بنفش و زرد و قرمز، و طعم آن میخوش باشد و آن را گردآلو و آلو گرده و هلو گرده نیز نامند. (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 106 الف) (از فرهنگ نظام). الغنجار آلو گرده را گویند... (برهان قاطع). بزبان اهل بلخ انواع آلو همچو زردآلو و سیاه آلو و سرخ آلو. (از فرهنگ ناظم الاطباء) : از کریمی و حلیمی است که می مینوشی که بود ازپس هفتاد ترش الغنجار. انوری (از فرهنگ نظام). لفظ الغنجار در این شعر ایهام بمعنی اول هم دارد. مقصود از مصراع دوم اینست که آلو بعد از هفتادم عید نوروز ترش میشود. باید دانست که در ایران حساب رسیدن میوه ها از عید نوروز (اول حمل) گیرند مثلاً گویند فلان میوه در هفتادم ببازار می آید و فلان میوه در هشتادم. لفظ مذکور از زبان ولایتی بلخ است و در فارسی عام مقرر نیست. (از فرهنگ نظام)
پیوستن. چسبانیدن. ملحق کردن. منضم کردن. رجوع به الحاق شود: و شرایط اشفاق بر لوازم کرم الحاق کردی. (سندبادنامه ص 243) ، خوشخوان تر و خوش آوازتر. داناتر بقرأت یا غناء: هو الحن الناس، ای احسنهم قراءه او غناء. (از اقرب الموارد)
پیوستن. چسبانیدن. ملحق کردن. منضم کردن. رجوع به اِلحاق شود: و شرایط اشفاق بر لوازم کرم الحاق کردی. (سندبادنامه ص 243) ، خوشخوان تر و خوش آوازتر. داناتر بقرأت یا غناء: هو الحن الناس، ای احسنهم قراءه او غناء. (از اقرب الموارد)
ساختن بلغور. تهیه کردن بلغور. پله کردن. پله کوب کردن. جرش. کبیده کردن. نیم کوب کردن. خرد کردن نه به حدّ آرد دانه های پختۀ گندم و جو و مانند آن را. پختن و پوست گرفتن و دونیم کردن گندم و جو و مانند آن. گندم پخته را پس از خشک شدن با آسدست خرد کردن نه به نرمی آرد بلکه به درشتی لپۀ ماش و کوچکتر و بزرگتر. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بلغور شود.
ساختن بلغور. تهیه کردن بلغور. پله کردن. پله کوب کردن. جَرش. کبیده کردن. نیم کوب کردن. خرد کردن نه به حدّ آرد دانه های پختۀ گندم و جو و مانند آن را. پختن و پوست گرفتن و دونیم کردن گندم و جو و مانند آن. گندم پخته را پس از خشک شدن با آسدست خرد کردن نه به نرمی آرد بلکه به درشتی لپۀ ماش و کوچکتر و بزرگتر. (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به بلغور شود.